متفرقه
20 داستان واقعی از اعمال قهرمانانه گربهها
علیرغم اینکه گربهها حیواناتی دوستداشتنیاند اما ممکن است آنچنان مقبولیتی در مقایسه با سایر حیوانات خانگی مانند سگ ها نداشته باشد.
و درحالیکه برخی از مردم (حتی عاشقان گربهها) ممکن است آنها را حیواناتی خودخواه، بیروح و سرد توصیف کنند، ما در کت موجو اعتقادی نداریم که به گروهی از حیوانات ویژگیهای خاصی بهویژه کلیشههای منفی نسبت دهیم. در واقع، ما عاشق شکستن این کلیشهها هستیم.
بنابراین در این مقاله لیستی از داستانهای واقعی جمعآوری شده که در آن گربهها قهرمان هستند. حیوانات باهوشی که در این مطلب به آن ها اشاره میشود نشان میدهند که آنها چیزی فراتر از آنچه جامعه آنها را به تصویر کشیده است، هستند و میتوانند با تهدیدها مبارزه کنند.
البته، با خواندن این مطلب انتظاراتتان را نسبت به گربه خود زیاد نکنید، اما بهخاطر داشته باشید که برخی از این حیوانات شایان ستایش به دلیل قهرمانیشان هستند.
1. ماشا، گربهای که نوزاد رها شده را ایمن و گرم نگه داشت و برای جلبتوجه مردم میومیو کرد:
وقتی ایرینا، ساکن شهر اوبنینسک، صدای میومیو گربهای را شنید، مطمئناً انتظار نداشت با چیزی بیشتر از یک گربه آسیبدیده مواجه شود و آن چه هنگام بررسی سروصدا پیدا کرد، چیز دیگری بود. معلوم شد، ماشا (گربه) نوزاد پسری را که در یک جعبه کارتنی رها شده بود پیدا کرده و بلافاصله مانند فرزند خودش برای مراقبت از آن واکنش نشان داده است. او به داخل جعبه رفته و نوزاد را درحالیکه میومیو میکرد گرم نگه داشت تا توجه مردم را جلب کند. نوزاد بهسرعت به بیمارستان منتقل شد و در آنجا مشخص شد که او سالم است. اما برای ماشا چه اتفاقی افتاد؟ او بهعنوان یک قهرمان محلی مورد استقبال و محبت قرار گرفت و با انبوهی از غذاهای موردعلاقهاش روبرو شد.
2 . اسکارلت، گربهای که بچهگربههایش را از آتش نجات داد و دچار سوختگی شدید شد:
در سال ۱۹۹۶ آتشسوزی در گاراژ متروکهای در بروکلین نیویورک رخ داد. وقتی آتشنشانی شهر نیویورک رسید و آتش را بهسرعت خاموش کرد، همه خوشحال بودند که هیچ انسانی مجروح نشده است. تنها پس از خاموش شدن شعلههای آتش، یکی از آتشنشانها، دیوید جیانلی، متوجه گربهای شد که بچهگربههای کوچکی را از گاراژ به بیرون حمل میکند. گربهای که بعداً اسکارلت نامیده شد، بهشدت سوخته بود و جراحات وحشتناک او با جزئیات شرح داده شد: "چشمانش از شدت سوختگی به هم چسبیده بود و گوشها، پنجهها و اکثر موهای صورتش سوخته بودند".
علیرغم درد، مأموران آتشنشانی مشاهده کردند که گربه مادر، بچهگربههایش را با بینی خود نوازش میکند تا مطمئن شود همه آنها آنجا هستند زیرا سوختگی پلک چشم او مانع از دیدن گربه میشد.
پس از اینکه اسکارلت و بچهگربههایش بهبود یافتند، بهسرعت توسط ۳ خانواده به سرپرستی گرفته شدند. اسکارلت به یک ستاره بینالمللی تبدیل شد و موردتوجه رسانههای سراسر جهان قرار گرفت زیرا مردم تحت تأثیر شجاعت او قرار گرفته بودند.
متأسفانه اسکارلت در سال ۲۰۰۸ درگذشت، اما داستان او در بسیاری از کتابهای کودکان و کتابهای غیرداستانی که درباره او نوشته شده است ادامه دارد.
3. اسماج، بچه گربهای که قلدرهایی را که به سرپرست ۵ سالهاش حمله میکردند تعقیب کرد:
هنگامی که ایثن ۵ ساله توسط چند پسر قلدر احاطه شده بود، مادرش برای نجات پسرش که به زمین افتاده بود به سمت درب دوید. بااینحال، هنگامی که او به حیاط جلویی رسید، مشاهده کرد که گربه ۴ سالهشان اسماج به سمت قلدرها رفته و با چنگ انداختن سعی در دور کردن آن ها دارد. با فرار پسرهای قلدرها، اسماج توسط خانوادهاش بهعنوان قهرمان شناخته شد.
4. تارا گربه قهرمانی که کودک ۴ سالهای را که توسط سگ همسایه مورد حمله قرار گرفت نجات داد:
ویدئوهای دوربین امنیتی که چند سال پیش در اینترنت دستبهدست شد، نشان میدهد که یک سگ به پسری ناگهان نزدیک میشود و او را بهشدت گاز گرفته و کودک را از روی دوچرخه خود به زمین میاندازد. چند ثانیه پس از آن اتفاق وحشتناک، تارا، گربه خانوادگی وارد میشود و سگ را با ضربه بدن خود از جِرِمی ۴ ساله دور میکند. بهمحض اینکه تارا سگ همسایه را فراری میدهد، با سرعت به سمت پسر بر میگردد تا او را بررسی کند. جرمی به ۱۰ بخیه نیاز داشت، اما به لطف تارا که او را قهرمان خود مینامد، به بهبودی کامل و سریع دست یافت.
اسکرپی، سگی که به جرمی حمله کرد، بعداً به دلیل خطرناک بودن کشته شد. تارا بعداً جوایز متعددی برای اقدامات قهرمانانه خود از جمله جایزه ویژه دستاورد گربه و جایزه "سگ قهرمان" را دریافت کرد.
5. تام، گربه ۲۴ سالهای که سرطان سرپرست خود را کشف کرد:
گربهها نه تنها حواس تیز و دقیقی دارند که به آنها در شکار کمک میکند، بلکه میتوانند چیزهایی را احساس کنند که توسط انسانها قابلتوجه نیست. یکی از این گربهها زندگی سو مککنزی را در سال ۲۰۱۴ نجات داد. وقتی تام، گربهای که دو دهه با او بود، رفتار خود را تغییر داد و مدام به پشت گردن او ضربه میزد و میومیو میکرد، مککنزی در ابتدا از این رفتار گربهاش عصبانی میشد. بااینحال، با ادامه این کار، مککنزی تصمیم گرفت پشت گردنش را بررسی کند. پزشکان بهسرعت دریافتند که وی یک توده سرطانی در زیر پوست خود به نام لنفوم هاجکین دارد. بهمحض اینکه مککنزی با پزشکان ملاقات کرد، تام به حالت قبلی و معمولی خود بازگشت. این زن تحت درمان سرطان قرار گرفت و بعداً بهبود پیدا کرد.
6. گربهای که برای سگی نابینا چشمی بینا بود:
حیوانات خانگی تنها برای انسانها قهرمان نیستند. جودی گادفری براون، صاحب یک سگ از نژاد لابرادور رتریور قهوهای به نام ترول است که از آب مروارید رنج میبرد. به همین دلیل، او اغلب به وسایل برخورد میکرد و آسیب میدید که باعث میشد تمایلی به خارج شدن از محل خوابش نداشته باشد. یک روز، جودی یک گربه خیابانی را که با گربههای دیگر سازگاری نداشت به سرپرستی میگیرد و این گربه بلافاصله به ترول علاقه نشان می دهد. گویی گربه با حس ششمش متوجه شد که چشمان ترول نمیبیند و همین باعث شد با کمک پنجههایش به ترول کمک کند که از خانه خارج شود.
7. هومر، گربه نابینایی که صاحب خود را از دست سارق خانه نجات داد:
جسی تنها گربه قهرمانی نیست که کتابی درباره او نوشته شده است. درباره هومر، گربهی سیاه خانگی، "گربه شگفتانگیز" نیز کتابی نوشته شده است. داستان از این قرار است که گوئن کوپر بچه گربه نابینایی که چشمهایش را به دلیل عفونت جدی از دست داده بود نجات داد. او گربه را به نام نویسنده نابینای یونانی هومر نامگذاری کرد. یک شب کوپر از خواب بیدار شد و مشاهده کرد که هومر که عموماً گربهای آرام است در برابر سارقی که وارد خانه شده ایستاده است و با صدایش او را تهدید میکند. هومر سپس به طرف سارق پرید، او را بهشدت با چنگالهایش خراشیده و گاز گرفت و باعث شد از خانه فرار کند. گوئن با الهام از این اتفاق، بعداً خاطرهای از عمل قهرمانانه و زندگی او نوشت.
8. پودینگ، گربهای از نژاد مین کوون که با دویدن برای دریافت کمک برای صاحبش، او را از تشنج دیابتی نجات داد:
امی یونگ پسرش ایتان را به پناهگاهی در ویسکانسین برد تا با گربهها بازی کند. او قصد به سرپرستی گرفتن هیچ یک از آنها را نداشت، اما در نهایت با دو گربه به خانه رفت: ویمزی و پودینگ. در آن شب، امی دچار تشنج دیابتی شد، پودینگ به امید بیدار کردن او به بینیاش ضربه زد. هنگامی که امی هوشیار شد، تلاش کرد تا پسرش ایتان را صدا کند، اما او در خوابی عمیق بود. پودینگ به فریاد کمک صاحبش واکنش نشان داد و دوید تا ایتان را بیدار کند و پسرش توانست مراقبتهای پزشکی لازم را فراهم کند. پس از این حادثه، ایمی پودینگ را بهعنوان یک حیوان خدماتی ثبت کرد و اکنون با او به همه جا میرود.
9. کوشکا، گربه نظامی که به سربازی کمک کرد با افسردگی و افکار خودکشی خود غلبه کند:
گروهبان جسی نات در افغانستان، در یک پایگاه نظامی مستقر بود که تعدادی گربه ولگرد نیز در آنجا زندگی میکردند. یکی از گربهها به نام کوشکا، با جذابیت و شخصیت بازیگوشش توجه نات را به خود جلب کرد. گروهبان نات با کوشکا ارتباط برقرار کرد. بعد از کشته شدن دو نفر از سربازان گروهبان نات در یک حمله انتحاری، او دچار افسردگی شد و مدام با افکار خودکشی دستبهگریبان بود. شرایط او آنقدر بد شد که او شروع به برنامهریزی برای خودکشی می کرد. کوشکا این احساس را پیدا کرده بود که مشکلی وجود دارد و اجازه نمیداد گروهبان نات تنها بماند و با خرخر کردن، مالیدن سرش به نات، و کشیدن پنجههایش روی صورت گروهبان اجازه نمی داد که با افکارش تنها بماند. درست مثل گروهبان نات که از کوشکا در برابر آزار و اذیت محافظت میکرد، کوشکا نیز از او در برابر افکار خود محافظت میکرد. وقتی زمان بازگشت نیروها به خانه فرا رسید، گروهبان نات نمیتوانست گربه را ترک کند بنابراین او کاری کرد تا بتواند کوشکا را با خود ببرد. کوشکا اکنون با والدین گروهبان نات در شهر اورگان زندگی میکند و نات مکرراً از او دیدن میکند.
10. لونا، گربهای که یک خانواده 8 نفره را از آتش نجات داد:
دالماسین ها سگهای مرسوم آتشنشان هستند. بااینحال، گربهای وجود دارد که احتمالاً میتواند بهخوبی دالماسین ها کار خود را انجام دهد! لونا گربهای که خانواده چپل روت، متشکل از ۲ فرد بزرگسال و ۶ کودک را از آتشسوزی خانه نجات داد. امیلی، مادر خانواده، هنگامی که خواب بود توسط لونا که با بازی با پاهایش سعی در بیدار کردنش داشت بیدار شد. در ابتدا، امیلی تصور میکند که لونا شکارش را به داخل خانه آورده است و به همین دلیل بیدار شد تا آن را بردارد. چند لحظه پس از خروج از اتاقخواب و رسیدن به پلهها، مادر متوجه آتشسوزی در آشپزخانه شد. بلافاصله بچهها را بیدار کرد و بیرون دوید. اگر لونا نبود، میتوانست زندگی خانواده به طرز غم انگیزی به پایان برسد. کمپینی نیز برای کمک به خانواده راه افتاد تا آن ها دوباره بتوانند روی پای خود بایستند.
11. تایگر، بچه گربهای که سرپرست 97 ساله خود را از 4 سگ پیت بول نجات داد:
سوفی توماس، یک خانم ۹۷ ساله، در حال مراقبت از گلهای باغ بود که ناگهان توسط ۴ سگ پیت بول همسایه محاصره شد. هنگامی که سگها دور زن میچرخیدند و سعی میکردند به سمت او حمله کنند، یک کمک غیرمنتظره وارد عمل شد. گربه زن پیر، تایگر، توجه سگ ها را جلب کرد و با سرعت به سمت گاراژ رفت و به توماس زمان کافی داد تا به خانهاش برگردد. زن درحالیکه ترسیده بود، زخمهای خود را در سینک ظرفشویی شستشو داد و منتظر بازگشت تایگر شد. بچه گربه قهرمان بهسلامت برگشت و همسایهها بهسرعت بهخاطر سگ ها عذرخواهی کردند و ادعا کردند که آنها "فقط داشتند بازی میکردند".
12. جسی، تراپیست پسری با مشکل سکوت انتخابی:
لورکان دیلون، پسر جوانی دارای سکوت انتخابی است، یک اختلال اضطرابی که باعث میشود صحبت کردن در موقعیتهای خاص و افراد خاص دشوار باشد. جسی، به امید کمک به لورکان به خانه آورده شد تا اضطراب او را از بین ببرد و در موقعیتهای اجتماعی احساس راحتی کند و این کار جواب داد! لورکان اغلب جسی را در آغوش میگرفت، او را نوازش میکرد و با او صحبت میکرد. گربهدرمانی به او کمک کرد تا با صحبت با دیگران و حتی خواندن برای معلمانش احساس راحتی کند. متأسفانه، جسی در ژوئن ۲۰۱۹ درگذشت، اما تأثیر او در زندگی لورکان آنقدر زیاد بود که او کتابی درباره او نوشت و حتی پلاکی روی خانهاش در ترافورد نصب کرد و او را بهعنوان "گربهای که به پسری کمک کرد تا صدای خود را پیدا کند" نامید.
13. تامی، گربهای که برای کمک به سرپرست ناتوان خود به 911 زنگ زد:
گری روشایزن، تامی را برای کمک به او در مقابله با فشارخون بالا به سرپرستی گرفت، اما او تصور نمیکرد که این گربه بتواند اینگونه جان او را نجات دهد. هنگامی که تماسی با پلیس ۹۱۱ گرفته شد که هیچکس صحبت نمیکرد، آنها تصمیم گرفتند با او تماس بگیرند. هنگامی که هیچکس تماس تلفنی را دریافت نکرد، اداره پلیس، افسر پاتریک دوگرتی را برای تحقیق در این زمینه فرستاد. آنچه دوگرتی در داخل خانهی تماسگیرنده پیدا کرد باعث شد تا بهشدت موجب تعجب او گردد. هنگام ورود به خانه، گربه، تامی، را در کنار تلفن میبیند که باعث شد او چنین باور کند که این گربه است که با ۹۱۱ تماس گرفته است. روشایزن روی زمین بود و قادر به کمکگرفتن نبود. روشایزن میگوید او سعی کرده بود به تامی آموزش دهد که با ۹۱۱ تماس بگیرد، اما هرگز مطمئن نبود که گربه یاد گرفته باشد.
14. میسی، گربهای که سلولهای سرطانی را در بدن صاحبش تشخیص داد:
در سال 2013، گربهای از نیوکاسل شروع به رفتارهای عجیب و دور از شخصیتش کرد. او مدام به سینه صاحبش آنجلا تنینگ پنجه میزد و حتی وقتی این کار او باعث آزار صاحبش میشد باز هم به آن ادامه میداد. آنجلا رفتار گربه را آنقدر غیرمعمول تصور کرد که تصمیم گرفت خودش را نزد پزشک معاینه کند که در نهایت سلولهای سرطانی در بدن او پیدا شد. آنجلا برای برداشتن سلولهای بدخیم جراحی کرد و قسم میخورد که میسی قهرمان شخصی او است.
15. بلیک، گربهای که به صاحبش کمک میکند با تشنجهای ناشی از مغز، راحتتر مقابله کند:
گلن شالمن ترکیبی از بیماریهای نادر مغزی دارد. در نتیجه، او تشنجهای روزانه را تجربه میکند که میتواند کشنده باشد. یک شب شالمن در خواب دچار چنین تشنجی می شود. خوشبختانه گربه خانگیاش بلیک روی تخت پرید و شروع به گازگرفتن انگشتان پاهایش کرد تا او را از خواب بیدار کند و در نتیجه جان او را نجات داد. خود آقای شالمن از قبل وقوع تشنجها را احساس نمیکند، اما به نظر میرسد که بلیک متوجه آن شده و هر زمان که نیاز باشد وارد عمل میشود. به لطف بلیک، شالمن آنقدر عمر کرده است که بتواند مسنترین فردی شود که دارای این بیماری نادر مغزی است.
16. اشناوتزی، گربهای که صاحبان خود را از نشت گاز در خانه نجات داد:
خرافات زیادی دربارهی گربههای سیاه وجود دارد. اشناوتزی اما گربه سیاهی است که ثابت میکند که همه این خرافات اشتباه است. گِرِگ و ترودی گایز به دنبال خرید سگ به فروشگاه حیوانات خانگی رفتند. بااینحال، آنها نتوانستند چشم از یک بچهگربهی سیاه بردارند و در نهایت آن را خریدند. شش ماه بعد، ترودی در نیمههای شب با ضربههای ملایم به بینیاش بیدار شد. اشناوتزی او را از خواب بیدار میکرد و بهصورت مشکوکی بو میکرد. ترودی متوجه صدای خسخس عجیبی از زیرزمین شد. لحظاتی بعد، آنها فهمیدند که یک لوله گاز نشت کرده است و اکنون گاز خانه را با سرعتی بالا پر میکند. این زوج بلافاصله خانه را تخلیه کردند و با آتشنشانی تماس گرفتند. آتشنشانان اشاره کردند که اگر کوره یا آبگرمکن به طور خودکار روشن میشد، منجر به انفجار میشد.
17. سالی، ماده گربهای که صاحب 49 ساله خود را از خانه در حال سوختن نجات داد:
هنگامی که خانه کریگ جیوز ۴۹ ساله در نیمهشب آتش گرفت، مرد به خواب رفته بود. او توسط گربه خود، به نام سالی، از خواب بیدار شد که روی سرش پرید و میومیو کرد تا بیدار شود. حداقل ۸ تیم آتشنشانی با شعلههای آتش که در نهایت خانه کریگ را به طور کامل ویران کرد، مبارزه کردند، اما حداقل به لطف گربه خود زنده و بدون صدمه بدنی نجات یافت. گفته میشود او سالی را یک سال قبل از آتشسوزی به سرپرستی پذیرفته بود و او با نجات جانش لطف او را جبران کرد.
18. راستی، گربهای که حمله قلبی صاحب خود را حس کرد:
کلر نلسون میگوید که زندگی خود را مدیون گربهای است که به سرپرستی گرفته است. هنگامی که پرستار سابق ۶۶ ساله احساس میکند حالش خوب نیست آن را بهعنوان سوءهاضمه تلقی میکند. بااینحال، گربهاش به نام راستی، بسیار غیرمعمول رفتار میکند و به پاها و قفسه سینهی زن پنجه میزند و میو میو میکند. این تغییر شخصیت باعث شد نلسون با پزشک خود تماس بگیرد و به او گفته میشود که دچار حمله قلبی شده است. کلر تحت عمل جراحی قرار گرفت و بهبود یافت و راستی بهعنوان فرشته نگهبان نامیده شد.
19. اسلینکی مالینکی، ماده گربهی سیاهِ مو کوتاهی که صاحب خود را از کما ناشی از مورفین نجات داد:
جنت راولینسون به دلیل مشکل عصبی سالها از کمردرد مزمن رنج میبرد. ازاینرو، او مورفین را برای تسکین درد مصرف میکرد. مورفین عوارض جانبی متعددی مانند سردرگمی، عدم تمرکز یا حتی کما ایجاد میکند. این دقیقاً همان چیزی است که برای راولینسون اتفاق افتاد. حدود ۵ روز او عملاً در حالت بیهوشی بود و از حالت کما خارج نشد. اسلینکی مالینکی نگران شد و سعی کرد با جلبتوجه همسایهها کمک بگیرد. او دیوارها را میپیمود، به پنجرهها پنجه میزد و حتی سگ همسایه را تحریک میکرد تا سروصدا ایجاد کند. همسایهها متوجه رفتار عجیب اسلینکی مالینکی و این واقعیت شدند که چند روز است جنت را ندیدهاند. آنها دریافتند که او روی مبل بیهوش شده و بلافاصله درخواست کمک کردند. جنت راولینسون از آن اتفاق بهبود یافت و اسلینکیمالینکی برای قهرمانی خود نامزد جایزه ملی گربه ۲۰۱۴ شد.
20. چارلی که صاحب خود را پس از غش کردن بعد از حمله هیپوگلیسمی(کمشدن قند خون) نجات داد:
https://www.air.tv/watch?v=t8T7uHu8TbOfOF6B0si6Nw&share=true
وقتی سوزان مارش - آرمسترانگ در نیمهشب غش کرد، هیچکس بیدار نبود که به او کمک کند. نجات او در دستان گربه همیشه مهربانش چارلی بود. گربه به سمت شوهر خواب سوزان، کوین، دوید و دستش را به او زد، صورتش را لیس زد، میو کرد، بارهاوبارها تکرار کرد تا زمانی که مرد دیگر نتوانست او را نادیده بگیرد. وقتی به دنبال گربه به حمام رسید، همسرش را بیهوش روی زمین دید. کوین بلافاصله برای سوزان تزریق گلوکز انجام داد. بعداً چارلی به دلیل اقدامات قهرمانانه خود، جایزه گربه قهرمان سال ۲۰۱۲ را از جوایز ملی گربههای محافظ و قهرمان دریافت کرد.
آیا شما داستان یا تجربه مشابهی دارید؟
فرم نظردهی